آشنایی با زندگی مشترک حضرت زهرا و امام علی (بخش سوم)
در این بخش قسمتی دیگر از زندگی با برکت حضرت زهرا و امیرالمومنین (علیهماالسلام) را بررسی خواهیم کرد. دلجویی و دلداری و پرستاری از همسر یکی دیگر از ویژگی های زندگی این دو نور مقدس بوده که می توان از آن درس زندگانی گرفت. با ما همراه باشید.
حضرت زهرا (علیهاالسلام) پس از رحلت رسول مکرّم اسلام (صلی الله علیه وآله و سلم) وقتی «فدک» را به ناحق از او گرفتند، برای دفاع از حقّ خویش و بازگرداندن آن، نزد خلیفه وقت رفت.
ادب کردن شوهر بی معرفت
علی (علیه السلام) نه تنها خود شوهری نمونه بود؛ بلکه می کوشید خانواده ها را نیز اصلاح کند و شوهرانی را هم که حقوق همسر خویش را رعایت نمی کردند ادب می کرد. آن گرامی در یکی از روزهای بسیار گرم، خسته و عرق کرده به مقرّ حکومت مراجعت کرد. زنی ستمدیده جلوی مقرّ حکومتی اش سرگردان بود. وقتی چشم زن به علی (علیه السلام) افتاد. جلو آمد و گفت: شکایتی دارم: شوهرم مرا از خانه بیرون کرده و تهدید کرده است که اگر به خانه بروم مرا کتک خواهد زد. اکنون به دادخواهی نزد تو آمده ام.
حضرت علی (علیه السلام) فرمود: بنده خدا! الآن هوا خیلی گرم است، صبر کن هنگام عصر هوا قدری بهتر بشود، آن گاه خودم به خواست خدا با تو خواهم آمد. زن گفت: اگر توقف من در بیرون خانه، طول بکشد، می ترسم خشم او افزون شود و بیشتر مرا اذیت کند. امام علی علیه السلام لحظه ای سر خویش را پایین انداخت. سپس سر را بلند کرد؛ در حالی که با خودش زمزمه می کرد و می گفت: «نه، به خدا قسم نباید رسیدگی به دادخواهی مظلوم را تأخیر انداخت. حقّ مظلوم را حتماً باید از ظالم ستاند و رعب ظالم را باید از دل مظلوم بیرون کرد تا با شهامت و بدون ترس در مقابل ظالم بایستد و حقّ خویش را مطالبه کند.»
آن گرامی، همراه زن حرکت کرد تا به خانه اش رسید؛ سپس پشت در ایستاد و فریاد کرد: «سلام بر اهل خانه!» جوانی بیرون آمد که شوهر همین زن بود. جوان، علی (علیه السلام) را نشناخت. دید مردی که حدود شصت سال دارد به اتفاق زنش آمده است. فهمید که زنش این مرد را برای حمایت و شفاعت آورده است؛ امّا حرفی نزد. امام علی (علیه السلام) فرمود: این بانو که زن تو است از تو شکایت دارد، می گوید: تو به او ظلم کرده ای و او را از خانه بیرون رانده ای؛ همچنین تهدید کرده ای که او را کتک خواهی زد؛ آمده ام بگویم از خدا بترس و با زن خویش نیکی و مهربانی کن. آن مرد با گستاخی گفت: به تو چه مربوط است که من با زنم خوب رفتار کرده ام یا بد؟! آری، من او را تهدید کرده ام که کتک خواهم زد؛ امّا حالا که تو را آورده و تو از جانبش حرف می زنی او را زنده زنده آتش خواهم زد.
حضرت از گستاخی جوان برآشفت، دست به قبضه شمشیر برد و از غلاف بیرون کشید. آن گاه گفت: من تو را اندرز می دهم و امر به معروف و نهی از منکر می کنم، تو این طور، جواب مرا می دهی؟! صریحاً می گویی من این زن را خواهم سوزاند؟! خیال کرده ای دنیا این قدر بی حساب است؟! فریاد علی که بلند شد، عابران از گوشه و کنار جمع شدند. هر کس که می آمد، در مقابل علی (علیه السلام) تعظیمی می کرد و می گفت: السلام علیک یا امیر المؤمنین. جوان مغرور که تازه متوجه شد با چه کسی روبه رو است، خود را باخت و به التماس افتاد و گفت: یا امیر المؤمنین! مرا عفو کن، به خطای خود اعتراف می کنم. از این ساعت قول می دهم مطیع زنم باشم و هر چه فرمان دهد اطاعت کنم. علی (علیه السلام) به آن زن رو کرد و فرمود: اکنون به خانه خود برو! امّا مواظب باش طوری رفتار نکنی که وی را به چنین اعمالی وادار کنی.16
حضرت علی (علیه السلام) فرمود: بنده خدا! الآن هوا خیلی گرم است، صبر کن هنگام عصر هوا قدری بهتر بشود، آن گاه خودم به خواست خدا با تو خواهم آمد. زن گفت: اگر توقف من در بیرون خانه، طول بکشد، می ترسم خشم او افزون شود و بیشتر مرا اذیت کند. امام علی علیه السلام لحظه ای سر خویش را پایین انداخت. سپس سر را بلند کرد؛ در حالی که با خودش زمزمه می کرد و می گفت: «نه، به خدا قسم نباید رسیدگی به دادخواهی مظلوم را تأخیر انداخت. حقّ مظلوم را حتماً باید از ظالم ستاند و رعب ظالم را باید از دل مظلوم بیرون کرد تا با شهامت و بدون ترس در مقابل ظالم بایستد و حقّ خویش را مطالبه کند.»
آن گرامی، همراه زن حرکت کرد تا به خانه اش رسید؛ سپس پشت در ایستاد و فریاد کرد: «سلام بر اهل خانه!» جوانی بیرون آمد که شوهر همین زن بود. جوان، علی (علیه السلام) را نشناخت. دید مردی که حدود شصت سال دارد به اتفاق زنش آمده است. فهمید که زنش این مرد را برای حمایت و شفاعت آورده است؛ امّا حرفی نزد. امام علی (علیه السلام) فرمود: این بانو که زن تو است از تو شکایت دارد، می گوید: تو به او ظلم کرده ای و او را از خانه بیرون رانده ای؛ همچنین تهدید کرده ای که او را کتک خواهی زد؛ آمده ام بگویم از خدا بترس و با زن خویش نیکی و مهربانی کن. آن مرد با گستاخی گفت: به تو چه مربوط است که من با زنم خوب رفتار کرده ام یا بد؟! آری، من او را تهدید کرده ام که کتک خواهم زد؛ امّا حالا که تو را آورده و تو از جانبش حرف می زنی او را زنده زنده آتش خواهم زد.
حضرت از گستاخی جوان برآشفت، دست به قبضه شمشیر برد و از غلاف بیرون کشید. آن گاه گفت: من تو را اندرز می دهم و امر به معروف و نهی از منکر می کنم، تو این طور، جواب مرا می دهی؟! صریحاً می گویی من این زن را خواهم سوزاند؟! خیال کرده ای دنیا این قدر بی حساب است؟! فریاد علی که بلند شد، عابران از گوشه و کنار جمع شدند. هر کس که می آمد، در مقابل علی (علیه السلام) تعظیمی می کرد و می گفت: السلام علیک یا امیر المؤمنین. جوان مغرور که تازه متوجه شد با چه کسی روبه رو است، خود را باخت و به التماس افتاد و گفت: یا امیر المؤمنین! مرا عفو کن، به خطای خود اعتراف می کنم. از این ساعت قول می دهم مطیع زنم باشم و هر چه فرمان دهد اطاعت کنم. علی (علیه السلام) به آن زن رو کرد و فرمود: اکنون به خانه خود برو! امّا مواظب باش طوری رفتار نکنی که وی را به چنین اعمالی وادار کنی.16
دلجویی و دلداری
حضرت زهرا (علیهاالسلام) پس از رحلت رسول مکرّم اسلام (صلی الله علیه وآله و سلم) وقتی «فدک» را به ناحق از او گرفتند، برای دفاع از حقّ خویش و بازگرداندن آن، نزد خلیفه وقت رفت؛ امّا با استدلال های منطقی، موفق نشد آن را بستاند. بنابراین با ناراحتی و تأثر شدید، وارد منزل شد و اظهار ناراحتی کرد. حضرت زهرا (علیهاالسلام) به شوهرش علی علیه السلام گفت: ... هیچ کس از من، دفاع و از ظلم آنها جلوگیری نکرد. خشمگین از خانه بیرون رفتم و پریشان و افسرده بازگشتم، و تو این گونه پریشان نشسته ای! تو همان بودی که گرگ های عرب را صید می کردی و اکنون زمین گیر شده ای! یا علی! نه گویندگان را مانع هستی و نه یاوه گویان را دافع! اختیار از کفم رفته... ؛ از اینکه با تو این گونه سخن می گویم از خدا عذر می خواهم، خواه مرا یاری کنی یا واگذاری! ای وای بر من در هر صبح و شام که تکیه گاهم از کف بیرون رفت و بازویم بی رمق شد.
حضرت علی (علیه السلام) با لحنی محترمانه، همسر مهربانش را دلداری داد و فرمود: «لَا وَیْلَ لَکِ بَلِ الْوَیْلُ لِشَانِئِکِ نَهْنِهِی عَنْ وَجْدِکِ یَا بُنَیَّةَ الصَّفْوَةِ وَ بَقِیَّةَ النُّبُوَّةِ فَمَا وَنَیْتُ عَنْ دِینِی وَ لَا أَخْطَأْتُ مَقْدُورِی؛17 وای بر تو مباد، بلکه وای بر دشمنان تو باد! ای دختر برگزیده خدا و یادگار نبوت، از اندوه و غصه، دست بردار. به خدا سوگند! من در انجام وظیفه، سستی نکردم و آنچه قدرت و توان داشتم، انجام دادم.»
حضرت علی (علیه السلام) با لحنی محترمانه، همسر مهربانش را دلداری داد و فرمود: «لَا وَیْلَ لَکِ بَلِ الْوَیْلُ لِشَانِئِکِ نَهْنِهِی عَنْ وَجْدِکِ یَا بُنَیَّةَ الصَّفْوَةِ وَ بَقِیَّةَ النُّبُوَّةِ فَمَا وَنَیْتُ عَنْ دِینِی وَ لَا أَخْطَأْتُ مَقْدُورِی؛17 وای بر تو مباد، بلکه وای بر دشمنان تو باد! ای دختر برگزیده خدا و یادگار نبوت، از اندوه و غصه، دست بردار. به خدا سوگند! من در انجام وظیفه، سستی نکردم و آنچه قدرت و توان داشتم، انجام دادم.»
پرستاری از همسر
هنگامی که زمان ارتحال حضرت زهرا (علیهاالسلام) نزدیک شد، درباره تشییع بدن، محلّ دفن و چگونگی غسلش به شوهرش علی (علیه السلام) سفارش هایی کرد. آن حضرت نیز وصیت های همسر خویش را انجام داد. همچنین علی (علیه السلام) هنگام بیماری همسرش، مانند پرستاری دلسوز از او مراقبت می نمود.
امام سجاد (علیه السلام) از پدرش امام حسین (علیه السلام) نقل می کند: وقتی حضرت زهرا (علیهاالسلام) بیمار شد، به علی (علیه السلام) سفارش کرد جریان کسالت او را به کسی خبر ندهد. علی (علیه السلام) نیز چنین کرد و کسی را در جریان کسالت زهرا (علیهاالسلام) قرار نداد و خود آن حضرت، پرستاری و مراقبت از همسرش را عهده دار شد و اسماء نیز به او یاری می رساند. وقتی هنگام ارتحال فرا رسید حضرت زهرا (علیهاالسلام) به شوهرش سفارش کرد که او عهده دار مراسم تجهیز و دفنش شود، شبانه او را دفن نماید و محلّ دفن را پنهان نگه دارد. علی (علیه السلام) نیز چنین کرد؛ امّا پس از دفن آن حضرت، حزن و اندون فراوان، وی را فرا گرفت و اشک های مبارکش بر گونه هایش جاری شد، سپس به مرقد مبارک پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم رو کرد و فرمود: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ النَّازِلَةِ فِی جِوَارِکَ وَ السَّرِیعَةِ اللَّحَاقِ بِکَ قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِی ... لَقَدْ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَةُ أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّد؛ سلام و درود من بر تو ای رسول خدا! و سلام دختر عزیزی که پس از رحلت به سرعت به تو پیوست! یا رسول الله! بر اثر مفارقت زهرا، توانم به ناتوانی و صبرم به کم صبری تبدیل شده. یا رسول الله! امانت از من گرفته شد! امّا بدان که پس از این، دیگر حزن و اندوه من همیشگی است و شبها از فراق فاطمه، خواب به چشمم نخواهد آمد.»18
ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره161.
منابع :
1) الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، دار الکتب الاسلامیة، 1388 ق، ج5، ص510.
2) نهج البلاغه، سیدرضی، نشر هجرت، قم، 1404 ق، نامه 13.
3) آل عمران/ 135.
4) من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، مؤسسه الاعلمی، بیروت، بیتا، ج3، ص556.
5) تفسیر عیاشی، محمد بن مسعود سمرقندی، مکتبة العلمیة، تهران، ج1، ص171.
6) الفضائل، شاذان بن جبرئیل قمی، نشر رضی، قم، 1363 ش، ص112.
7) مستدرک الوسائل، محدث نوری، مؤسسة آل البیت، قم، 1408 ق، ج13، ص48.
8) من لا یحضره الفقیه، ج3، ص169.
9) همان، ص384.
10) احتجاج، احمد بن علی طبرسی، نشر مرتضی، مشهد، 1403 ق، ج1، ص108.
11) کشف الغمة، علی بن عیسی اربلی، مکتبة بنی هاشم تبریز، 1381 ق، ج1، ص362.
12) بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1402 ق، ج43، ص191.
13) مناقب خوارزمی، موفق خوارزمی، مؤسسة نشر اسلامی، 1411 ق، ص354؛ بحار الانوار،، ج43، ص134.
14) بحار الانوار، ج43، ص191.
15)عن علی علیه السلام دَخَلَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ فَاطِمَةُ علیها السلام جَالِسَةٌ عِنْدَ الْقِدْرِ وَ أَنَا أُنَقِّی الْعَدَسَ قَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ قُلْتُ لَبَّیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ اسْمَعْ وَ مَا أَقُولُ إِلَّا مَا أَمَرَ رَبِّی... مجموعه ورام (تنبیه الخواطر)، ورام بن ابی فراس مالکی، انتشارات فقیه، ج1، ص42.
16) مجموعه آثار، استاد شهید مطهری، نشر صدرا، تهران، ج18، ص492.
17) احتجاج، طبرسی، نشر مرتضی، تهران، ج1، ص108.
18) نهج البلاغه، سیر رضی، خطبه 202.
امام سجاد (علیه السلام) از پدرش امام حسین (علیه السلام) نقل می کند: وقتی حضرت زهرا (علیهاالسلام) بیمار شد، به علی (علیه السلام) سفارش کرد جریان کسالت او را به کسی خبر ندهد. علی (علیه السلام) نیز چنین کرد و کسی را در جریان کسالت زهرا (علیهاالسلام) قرار نداد و خود آن حضرت، پرستاری و مراقبت از همسرش را عهده دار شد و اسماء نیز به او یاری می رساند. وقتی هنگام ارتحال فرا رسید حضرت زهرا (علیهاالسلام) به شوهرش سفارش کرد که او عهده دار مراسم تجهیز و دفنش شود، شبانه او را دفن نماید و محلّ دفن را پنهان نگه دارد. علی (علیه السلام) نیز چنین کرد؛ امّا پس از دفن آن حضرت، حزن و اندون فراوان، وی را فرا گرفت و اشک های مبارکش بر گونه هایش جاری شد، سپس به مرقد مبارک پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم رو کرد و فرمود: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ النَّازِلَةِ فِی جِوَارِکَ وَ السَّرِیعَةِ اللَّحَاقِ بِکَ قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِی ... لَقَدْ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَةُ أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّد؛ سلام و درود من بر تو ای رسول خدا! و سلام دختر عزیزی که پس از رحلت به سرعت به تو پیوست! یا رسول الله! بر اثر مفارقت زهرا، توانم به ناتوانی و صبرم به کم صبری تبدیل شده. یا رسول الله! امانت از من گرفته شد! امّا بدان که پس از این، دیگر حزن و اندوه من همیشگی است و شبها از فراق فاطمه، خواب به چشمم نخواهد آمد.»18
ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره161.
منابع :
1) الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، دار الکتب الاسلامیة، 1388 ق، ج5، ص510.
2) نهج البلاغه، سیدرضی، نشر هجرت، قم، 1404 ق، نامه 13.
3) آل عمران/ 135.
4) من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، مؤسسه الاعلمی، بیروت، بیتا، ج3، ص556.
5) تفسیر عیاشی، محمد بن مسعود سمرقندی، مکتبة العلمیة، تهران، ج1، ص171.
6) الفضائل، شاذان بن جبرئیل قمی، نشر رضی، قم، 1363 ش، ص112.
7) مستدرک الوسائل، محدث نوری، مؤسسة آل البیت، قم، 1408 ق، ج13، ص48.
8) من لا یحضره الفقیه، ج3، ص169.
9) همان، ص384.
10) احتجاج، احمد بن علی طبرسی، نشر مرتضی، مشهد، 1403 ق، ج1، ص108.
11) کشف الغمة، علی بن عیسی اربلی، مکتبة بنی هاشم تبریز، 1381 ق، ج1، ص362.
12) بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1402 ق، ج43، ص191.
13) مناقب خوارزمی، موفق خوارزمی، مؤسسة نشر اسلامی، 1411 ق، ص354؛ بحار الانوار،، ج43، ص134.
14) بحار الانوار، ج43، ص191.
15)عن علی علیه السلام دَخَلَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ فَاطِمَةُ علیها السلام جَالِسَةٌ عِنْدَ الْقِدْرِ وَ أَنَا أُنَقِّی الْعَدَسَ قَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ قُلْتُ لَبَّیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ اسْمَعْ وَ مَا أَقُولُ إِلَّا مَا أَمَرَ رَبِّی... مجموعه ورام (تنبیه الخواطر)، ورام بن ابی فراس مالکی، انتشارات فقیه، ج1، ص42.
16) مجموعه آثار، استاد شهید مطهری، نشر صدرا، تهران، ج18، ص492.
17) احتجاج، طبرسی، نشر مرتضی، تهران، ج1، ص108.
18) نهج البلاغه، سیر رضی، خطبه 202.
سبک زندگی مرتبط
تازه های سبک زندگی
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}